ما نمیدانیم چه میخواهیم! در باتلاقی از گنگ بودن ماندهایم ماندهایم معادلاتی نا معلوم.. قصدمان برآوردن آرزوی مادرمان بود آرزو و خواستمان یک جو آبروی پدرمان بود بر ما نگفتند چه راهی را برویم نگفتند، کدام در را بکوبیم؟ مثال یک مرد به دنبال کار مثال یک کوه ایستادیم مقابل مشکلات خم به اَبرو نیاوردیم، شنیدیم که موفقیت در گرو تلاش است اما.. کدوم یک از ما؛ تلاش نکرده باخت را قبول کردیم؟ به آیندگان بگویید: این نسل را سیل بی اعتمادی ربود بگویید: این نسل ندانسته کوشید در عوض نداشتههایی که راهی برای یافتنش نبود طلب داریم.. ما طلب زندگی داریم بهایش را داده و نداده رنج کشیدیم و همچنان امید امید امید شاید یکروزی برسد همان زندگی که گفتند بر ما.
+ نوشته شده در چهارشنبه سی و یکم خرداد ۱۴۰۲ ساعت 0:38 توسط Mojtaba
|
باسلام واحترام امیدوارم از وبلاگم خوشتون اومده باشه.نظر یادتون نره.